شعر معاصر

  • ۰
  • ۰

دو شعر از آرزو نوری

 

مرا «دنیا» صدا کن!
در من
هزار تولد ناتمام است
بی شمار
راه نرفته ...


.....

 

وسط کوچه
زیر درخت انجیر ایستاده‌ام
با عاشقانه هایی
که به هیچ کجا قد نمی‌دهد
نفرین می‌کنم خودم را
که زیبایی‌ات را
با مهربانی
اشتباه گرفتم
سرزنش می‌کنم قلب‌ام را
که می‌ پنداشت
راهی به تو دارد

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

اصلا به کنار فقر و بیکاری را
یا هر چه که هست مشکل جاری را
آقای نظام! خسته‌ایم از دستت
جمع‌اش بکن این حجاب اجباری را

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

خداحافظ بکتاش عزیز ... تو رفتی اما دیر نیست روزی که همه با هم در هوای خوش آزادی نفس بکشیم و شعرهایت را زمزمه کنیم.

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

تخریب

 

این بهمنی که همه جا را ویران می‌کند

سیگار من است

که از یاد تو دود می‌شود!

 

 

صورتی‌تر از...، جمشید عزیزی، ارمغان ارسطو، 99

 

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

جمشید عزیزی، شکوفه

 

 

*شکوفه

هوا، عاشقانه بهاری‌ست
درختان شکوفه می‌خوانند
و زمین که از سیاهی آکنده است
فریاد می‌کشد
بهار آمد ... بهار آمد...!

 

-صورتی‌تر از...، ارمغان ارسطو،1399

 

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

سال نو مبارک

 

 

سال نو مبارک

امیدوارم سال 1400 سالی پراز خیر و برکت برای شما باشد

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

توتیای دیدهٔ عشّاق خاک پای تست

عارفان را نقل مجلس نقل شکر خای تست

 

ما بتو محتاج و متضر، تو از ما بی‌نیاز

مشکل ما احتیاج ما و استغنای تست

 

هر چه زان بالاتر استاد ازل خلقت نکرد

برتر و بالاتر از آن قامت و بالای تست

 

سر ز پا نشناختن در راه عشقت عیب نیست

قدر و قیمت آن سری دارد که خاک پای تست

 

هر کجا با خاطر دیگر توان مشغول کرد

یا توام در خاطری یا در سرم سودای تست

 

آن همه نقش بدیع روم و یونان قدیم

یک گل از باغ تو و یک قطره از دریای تست

 

دست من بر دامن تو، چشم من بر راه تو

خون من برد بر گردن تو، گوش من بر رای تست

 

هم دل و هم جان ما، هر یک صبوحی زان تو

بر سر و بر چشم ما، هر جا نشینی جای تست

 

شاهکاری هست هر صنعتگری را در جهان

شاهکار آفرینش، خلقت زیبای تست

 

مظهر حسنی به این غایت که این مفهوم عام

گفت نتوان معنی حسن است یا معنای تست

 

هم لطافت، هم صباحت، هم ملاحت، هم جمال

جملهٔ این چار در هر عضوی از اعضای تست

 

هم ید بیضای موسی، هم دم گرم مسیح

از لب لعل نگارین و رُخ زیبای تست

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

تلخی بی تو بودن

تنها، -تنهایی- نیست

چیزی درست به اندازه تو

به وزن تو

و به زیبایی تو

بر من سنگینی می‌کند

به گمانم این نیستی

تا وقتی که هستم

باقی خواهد ماند

و من به همین هم قانعم!

 

منبع:

عزیزی، جمشید (۱۳۹۹). صورتی‌تر از... ارمغان ارسطو. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۹۶۱۱۴۴-۹.

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

 

 

گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر، ار نکته گیری، مردی

 

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری، مردی

 

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

با شاخه ی گل یخ

از مرز این زمستان خواهم گذشت

جایی کنار آتش گمنامی

آن وام کهنه را به تو پس می دهم

تا همسفر شوی

با عابران شیفته ی گم شدن

شاید حقیقتی یافتی

همرنگ آسمان دیار من

شهری که در ستایش زیبایی

دور از تو قهوه ای که مرا مهمان کردی

لب می زنم

و شاخه ی گل یخ را کنار فنجان جا می گذارم

چیزی که از تو وام گرفتم

مهر تو را به قلب تو پس می دهم

آری قسم به ساعت آتش

گم می کنم اگر تو پیدا کنی

این دستبند باز شد اینک

از دست تو که میوه ی سایش به واژه هاست

 

 

  • علی اکبری