شعر معاصر

۴ مطلب با موضوع «شعرهای اکبر اکسیر» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

منبع عکس:ایسنا

 

خیلی زرنگید

چپ و راست تشویقم می‌کنید

نیچه بخوانم، سمفونی گوش بدهم

نقاشی اجق وجق ببینم

و هیچ چیزی را تأیید نکنم

بعد بروید بنشینید

پشت سرم صفحه بگذارید

فلانی هم روشنفکر شده است

کور خوانده‌اید

روشنفکر، جد و آبادتونه!

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

رایانه تا رسید

مادر به اینترنت پیوست

پدر به رحمت ایزدی ...

و شام ما

             در بشقاب پشت بام کپک زد!

 

میل داشتی به آدرس من ایمیل بزن:

WWW.W.C!

 

از کتاب "بفرمایید بنشینید صندلی عزیز"

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

جنگلبان چه تقصیری دارد

اره و تبر ارزان شده است

[قطع اش کن ! این شعر دارد شعار می شود]

جنگل پر از ریشه است

هر چند درخت ندارد

(ادامه بده ! این شعار دارد شعر می شود)

دسته ی تبر درخت حرامزاده ای بوده است !

(این را که سال 61 چاپ کردی)

گهواره ، عصا ، کاغذ و مداد از درختان اهلی

دسته ی تبر ، چماغ ، چوبه ی دار و تابوت

از درختان وحشی تهیه می شود

(قطع اش کن ! این شعر دارد چنار می شود !!)

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

ون گوگ، گوش را برید گذاشت روی چشم

«نقاشی»، دیدنی شد

نیما، زبان را برد گذاشت روی گوش

«شعر»، شنیدنی شد

تو کور و کری، سردبیر چه تقصیری دارد؟!

  • علی اکبری