شعر معاصر

۵ مطلب با موضوع «شعرهای لیلا کردبچه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گاهی / لیلا کردبچه

گاهی

کسی که از دور شبیه نقطه‌ای‌ست

خواب ایستگاه‌های متروک را برمی‌آشوبد

چشمان‌ات را می‌بندی و خیره می‌شوی

به وسعتی سیاه

که در چمدان کوچک مردی جا شده است

هیس!

صدایی که نمی‌شنوید

صدای پای کسی‌ست

که روزی تمام ایستگاه‌های جهان را

کنار همین شعر جاگذاشت

کنار زنی که هنوز کشیده‌ی انگشتان‌اش را

به دوردست‌ها نشان می‌دهد

به نقطه‌ای که گاهی از دور

شبیه کسی‌ست 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

مرگ/ لیلا کردبچه

 

 

تنها دری است

که تا به تو فکر می کنم باز می شود

و هر بار بدم می آید از خانه ای که در آن نیستی

و بعد به هر دری می زنم عزرائیل پشتش است

و بعد

طناب یعنی اتفاقی که نمی افتد را

به کدام سقف بیاویزم

و تیغ

یعنی این توئی که هنوز در رگ هایم جریان داری

مرگ

چیزی شبیه دست های من است

که حتی با ده انگشت نمی توانند

یک ذره از گرمی دست های تو را نگه دارند

و چیزی شبیه صدایم

که هر بار دوستت دارم

تارهای صوتی ام را عنکبوت ها تنیده اند

و چه انتظار بزرگی است

اینکه بدانی

پشت هر "دوستت دارم" چقدر دوستت دارم

اینکه بدانی

چگونه سالهاست زیر لبخند میانسال مردی می پوسم

که نمی داند هنوز در رگ های من کسی هست

و هر روز

جنازه ی تازه ای در من کشف می کند

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

روزی
دوباره به آسمان نگاه خواهم کرد
از رهگذری خواهم پرسید
امروز روزِ چندم مهر است ؟

 


و صورتی را برای شاخه گلی در دستم
و نارنجی را برای غروبی پاییزی


و آبی را برای پیراهنِ تو به خاطر خواهم آورد
به جای تمامِ چیزهایی که از یاد برده ام

آن روز
پیراهنِ آبی ات را پررنگ تر بپوش
آدمی،جایزالخطاست


و پرنده ای که فراموشی بگیرد
هر لحظه ممکن است
دوباره پرواز کند.

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰
 
جاده‌ای بودم
باریک، به اندازۀ یک‌نفر
و طولانی و یک‌طرفه
آن‌قدرکه باید عصازنان 
به روزهای پیری و کوری‌ام می‌رسیدی
 
چگونه برگشتی؟
به روزهای پیش از بوسیده‌شدن
چگونه برگشتی؟
  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

هربار به تو فکر می‌کنم

یکی از دکمه‌هایم شل می‌شود

انقراض آغوشم یک‌نسل به تأخیر می‌افتد

و چیزی به نبضم اضافه می‌شود 

که در شعرهایم نمی‌گنجد

 

کافی‌ست تورا به نام بخوانم

تا ببینی لکنت، عاشقانه‌ترینِ لهجه‌هاست

و چگونه لرزش لب‌های من دنیا را به حاشیه می‌بَرد

 

دوستت دارم

با تمام واژه‌هایی‌که در گلویم گیرکرده‌اند

و تمام هجاهای غمگینی‌که به‌خاطر تو شعر می‌شوند

 

دوستت دارم با صدای بلند

دوستت دارم با صدای آهسته

دوستت دارم

و خواستن تو جنینی‌ست در من

که نه سقط می‌شود،

نه به دنیا می‌آید.

 

  • علی اکبری