شعر معاصر

۴ مطلب با موضوع «شعرهای گروس عبدالملکیان» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

 

می خواهم تو را بکشم

اما

چاقو را در سینه‌ی خود فرو می کنم

 

تو کشته خواهی شد

یا من؟

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

 

زیر این آسمان ابری

به معنای نامش فکر می کند

گل آفتابگردان!

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

حالا که رفته ای، بیا

بیا برویم

بعد مرگت قدمی بزنیم

ماه را بیاوریم

و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم

 

بعد

موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب هایت

 

لعنتی

دستم از خواب بیرون مانده است.

heart

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی

yes

  • علی اکبری