شعر معاصر

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بکتاش آبتین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جمشید عزیزی

زمینه سیاه

 

دیگر کار از شعر گذشته است

مرثیه باید خواند

و مرثیه می‌خواند ما را

و مرثیه تا کی؟

راستش همه چیز گل و بلبل نیست

از لوله تفنگ گل نمی‌روید

شوخی شوخی پرنده‌ها می‌خوانند

جدی جدی سوخاری می‌شوند

و سس بوی خون می‌دهد

 

حوصله شعر ندارم

آخر مهسا و نیکا و بکتاش آبتین

آخر جمعه شوم زاهدان

آخر فقر فساد گرانی

و هزاران آخر دیگر

شاعرانه نیستند

دیگر حوصله شعر ندارم.

 

 

  • علی اکبری
  • ۰
  • ۰

 

خداحافظ بکتاش عزیز ... تو رفتی اما دیر نیست روزی که همه با هم در هوای خوش آزادی نفس بکشیم و شعرهایت را زمزمه کنیم.

 

  • علی اکبری